داستان پهلوون اکبر، داستان پهلوون شهره که به احترام دعای یک مادر، تن به شکست میده تا پسر اون مادر شاد بشه. داستان شبیه داستان معروف پوریای ولی به نظر میاد، درسته. اما مثل شب هزار و یکم، اینجا هم بهرام بیضایی با اقتباص از یک داستان معروف، نمایشنامهای نوشته که ظرافتش نقطهی قوتشه. پهلوان اکبرها شاید جایی در دنیای امروز دیگه نداشته باشن، اما خوندنشون هنوز لذت بخشه. یک کتاب که میشه در یه نشست یکی دو ساعته تمومش کرد چیز لذت بخشیه. و نمایشنامه پهلوان اکبر میمیرد هم در این روزگار بی پهلوون کم لطف نیست خوندنش.
پ. ن. داستان پهلوون اکبر رو تصادفن در روز بزرگداشت (سالگرد مرگ) تختی خوندم. شاید اونقدرهام پهلوون اکبر ها از دنیای امروز دور نباشن.
اولین کسی باشید که یک دیدگاه ارسال میکند.