۱. اوبونتو ۱۷.۱۰ امروز منتشر شد. بزرگترین تغییرش هم دسکتاپشه که یونیتی جاشو به گنوم داده. البته سعی شده که همچنان – با وجود تغییرات واضح- چندان هم متفاوت با یونیتی نباشه و توی ذوق نزنه. شاید لینوکسیها اوبونتو رو بیشتر از هرچیزی به یونیتی میشناختن. ولی خب یونیتی تموم شد. پروژه یونیتی عملن یه پروژه مختومه س.
۲. یونیتی قسمتی از یه تلاش نافرجام کنونیکال بود برای تولید کردن سیستم عاملی که همزمان روی موبایل و کامپیوتر قابل استفاده باشه. یه چیزی مثل همون ویندوز۸ ناکام. ولی اینجا نکته این بود که درواقع هسته لینوکس همین الانش روی نصف بیشتر تلفنای هوشمند هست. سختی قضیه رابط کاربری بود که خب توی موبایل و کامپیوتر خیلی تفاوت داره. این تلاش کنونیکال که ۴ ۵ سال هم طول کشید بالاخره با اعلام تسلیم تموم شد.
۳. شاید بشه گفت یه تصمیم هوشمندانه بود. کم نیستن شرکتها – و آدم ها – یی که یه پروژه/محصول موفق دارن و با این فرض که همه چیز رو می تونن به همون خوبی انجام بدن، بی گدار میرن سراغ پروژه های بعدی و نهتنها موفق نمیشن، بلکه همهی داراییشون رو هم از دست میدن. ولی کنونیکال خیلی به موقع و درواقع وقتی متوجه شد که این پروژه نمیتونه به پایان خوبی برسه، بجای اصرار بر ادامه، خیلی راحت کار رو کنار گذاشت و اعلام کرد که اوبونتو برای دسکتاپ میمونه.
۴. خیلی وقتها توی تصمیم گیریهای روزانهمون دچار همچین شرایطی میشیم: میدونیم که به بنبست رسیدیم ولی چون حجم زیادی از زمان و انرژی رو هزینه کردیم، فکر میکنیم اگر دست بکشیم، ضرر میکنیم. درحالی که کاملن برعکس، اگر ادامه بدیم ضرر خیلی بیشتری میکنیم. کاملن مثل قمار کردن: من میرم و توی یه بازی میبازم. مبلغ کمی رو از دست میدم. اما کنار نمیکشم. با خودم میگم یه دست دیگه بازی میکنم، پول از دست داده رو که جبران کردم بیخیال میشم. و خب با فرض این که توی دست اول ایکس هزار تومن رو از دست داده باشم، و توی هر مرحله بخوام فقط باختم رو جبران کنم و به فکر سود نباشم، بعد از مثلن ۱۰ دست بازی مجدد، باخت من میشه ایکس به توان ۱۰. عدد خیلی بزرگیه، درسته. واسه همینه که همون قدر که شروع و پیش بردن هرکاری مهمه، درایت تشخیص اینکه کی باید تمومش کرد هم مهمه.
من توی شرکت با گنوم کار میکنم… توی خونه و لپتاپ شخصیم با یونیتی….
واقعا گنوم حرفی برای گفتن نداره و نمیدونم چطور میتونم بعد از این همه مدت برگردم به گنوم 🙁