دوباره

۱. مقدمه. ۲. انگیزش. ۳. نیت. ۴. واهمه.

 

۱. من یه اکانت یاهو دارم که چند سالی می شه که دیگه ازش استفاده نمی کنم. امروز صبح بازش کردم که ایمیل یه دوست قدیمی رو توش پیدا کنم. اون لابلا یه ایمیل اومده بود از طرف بلاگ اسکای واسه ریست کردن رمز. باز هم نشده بود حتی. تاریخشم واسه حوالی سه سال پیش بود. این ایمیل بود که یادم انداخت من یه زمانی وبلاگی هم داشتم و هر از چند صباحی توش چیزکی می نوشتم.

۲. رفتم توی پنل بلاگ و شروع کردم خوندن کامنتا. چیزای جالبی بود. یه سری اسما هنوز برام آشنا بودن و یه سریا هم هرچند خیلی خودمونی نظرشونو گفته بودن اصلن نتونستم به یاد بیارمشون. غرق کامنتا شدم و بعدشم واسه یاد آوری کارم این افتاد که بشینم نوشته های خودمو بخونم. خیلی عجیب ولی جالب بود. با این که اون دوران زندگیم هنوز خیلی ازش نگذشته و حتی با جزءیات کامل توی ذهنمه ولی انگار داشتم نوشته های یه غریبه رو می خونم. چقدر تغییر که اونقدر تدریجی بودن که حتی متوجهشون نشده بودم. ای وای… ای وای…

۳. خوندن نوشته های خودمو و کامنتا که تموم شد صبح شده بود ظهر. دست به کار شدم و این هاستی که چند وقتیه داره خاک می خوره رو دستی به سر و روش کشیدم و سر و سامون دادمش و یه وردپرس روش نصب کردم (با کلی مکافات) که دوباره بشم یه وبلاگ‌نویس – هرچند پاره وقت.

۴. یادمه مطلب اول اون وبلاگو که داشتم می نوشتم تو ذهنم این بود که منظم و حداقل هفته ای یه بار توش از دغدغه هام و علایق و عقایدم بنویسم. اون وبلاگ اونجوری شروع شد و حاصلش این شد که سه ساله داره خاک می خوره. حالا این یکی که صرفن با خاطره دوران خوش قدیم داره استارت می خوره به کجا می رسه؟ نمی دونم. بخیر بگذره…/

رضا کشاورز معتمدی نوشته شده توسط:

رضا کشاورزم و رضا کشاورز، منم :)

3دیدگاه

  1. پیام
    اکتبر 25, 2016
    پاسخ

    امیدوارم پاینده باشه.
    هم خودت هم این.

  2. زینب
    دسامبر 12, 2017
    پاسخ

    جالبه….هم وبلاگ و هم نگاهتون به همه چی
    ولی اگه دیدگاه ها بیشتر بشه کمتر میشه حس کرد که شما تحلیل میکنی و بقیه فقط خوانندن!

پاسخ دهید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *