۱. امسال رایتل سال نو میلادی رو به همه، مخصوصن هم وطنان مسیحی تبریک گفت. قبلش هم کریسمس رو تبریک گفته بود. پارسال حوالی سال نو میلادی، توی یکی از پاساژهای تهران یه درخت کاج تزیین شده دیدم، با یه نفر که لباس سنتا پوشیده بود. مردم کنارش وامیستادن و عکس میگرفتن. امروز توی یکی از خیابونا، بیلبوردی رو دیدم که سال نو میلادی رو تبریک گفته بود. گوشهی بیلبورد هم لوگو شهرداری بود.
۲. سال نو میلادی جایی توی فرهنگ ما نداره زیاد. نه دین رایج ایران مسیحیته و نه تقویم رایج ما، تقویم میلادیه. ولی اتفاقی که افتاده اینه که با اسمارتفونهامون و با کانکت شدنمون به باقی دنیا، هم مجبور – تقریبن – شدیم که تقویم میلادی رو هم توی ذهنمون داشته باشیم و هم با فرهنگ و رسوم غرب آشنا شدیم. همینطور درمورد دروغ سیزده و خیلی چیزای دیگه.
۳. درسته که فرهنگ کریسمس و سال نو میلادی برای ما نیست اما نکته ای که هست اینه که باید یاد بگیریم که تا وقتی که هنوز بی بهانه شاد بودن رو یاد نگرفتیم، و تا وقتی که متوجه نشدیم خندیدن و شاد بود غیر عادی نیست، باید یاد بگیریم که تا اون زمان، از بهانههایی که برای شادی و جشن و دورهمی هست بهترین استفاده رو ببریم. اصن چرا بگیم کریسمس جزو فرهنگ ما نیست؟ ما انسانیم و انسان به شادی احتیاج داره و این بین همهی فرهنگ ها مشترکه. وقتی که میشه ما هم به بهونه سال نو میلادی شاد باشیم، چرا نباشیم؟ باشیم. اصلن با این منطق هر رسمی روی زمین که شادی رکن اصلیش باشه، رسم ما هم باید باشه. چی از این بهتر؟ با کمی تاخیر، سال ۲۰۱۸ مبارک.
۴. نکتهی خیلی مهم اینه که با ورود فرهنگ کریسمس به ایران، دقیقن چی وارد میشه. فرهنگ شاد بودن؟ این خوبه. جشن گرفتن؟ این خوبه. خیلی خوبه. ولی یه اتفاق بد این وسط ممکنه بیفته و اون اینه که این فرهنگ جدید و تازه وارد، بشه بهونه سودجو ها. ما بشیم دوباره ابزار یک سری ادم برای پول درآوردن. نباید یادمون بره که ما قراره شاد باشیم به این بهونه و نه این که اسیر فروشندهها بشیم و بردهی محصولاتشون. نشیم طعمهی دلال ها که بازار ایران رو جای جدیدی ببینن برای فروختن تجملات کریسمسی و خالی کردن جیب مردم. مصرف زدگی ما و اعتماد به نفس کم ما میتونه خیلی راحت این بهونه ی شادی رو تبدیل بکنه به یه معضل فرهنگی جدید، درست مثل بلک فرایدی و داستان دیجیکالا.
ببین با قسمتی از حرفت موافقم با قسمتیش نه ، اینکه بی بهونه شاد باشیم چیزیه که کاملا باهاش موافقم ، اما اینکه به هر ضرب و زوری هرچیزی و قبول کنیم نه امثال کریسمس تا وقتی خوبن که از فرهنگ خود ما جلوتر نیفتن ، وقتی که من از فرهنگ خودم هیچ اطلاعی ندارم چیز جدیدیو بخوام اضافه کنم میشه داستان همون کلاغه که اومد راه رفتن طاووس و یاد بگیره ، اونو که یاد نگرفت ماله خودشم یادش رفت