۱. توی فضای مجازی آزادی هست. ولی معنی آزادی این نیست که هرجور خواستیم رفتار کنیم. درسته که واسهی چت کردن ما توی قانوناساسی چیزی نیومده. ولی این دلیل نمیشه که هر کاری که به ذهنمون رسید انجام بدیم. و یا بدتر از اون: دنیای مجازی رو با دنیای واقعی اشتباه نگیریم. درسته که ما همون آدماییم. ولی نباید همونجوری رفتار کنیم توی دنیای مجازی. وقتی دنیا(!) عوض شده، بدیهیه که رفتار ما هم باید تغییر کنه. مثلن این نمونه:
این یه قسمت از گفتگوی من با یه آشناس. به ساعت پیامها دقت کنین: بین اولین وآخرین پیام ۱۰ ساعت فاصله هست. و جالبه که بحث همینجا به انتها میرسه. دوست عزیز من ۳ روز بعد میاد و همین چیزا رو دوباره میگه. و بعد تازه میگه که چیکار داشته. متوجهین که مشکل چیه؟ این آقا میتونست توی همون پیام اول حرفش رو بزنه. اما تصمیم میگیره یه مکالمهی شفاهی رو شبیهسازی کنه اینجا. و این دقیقن بدترین کار ممکنه. اگر توی همون پیام اول حرفش رو میزد هم خودش زودتر به نتیجه میرسید و هم من کمتر مجبور به تحمل این مکالمهی عجیب بودم.
حالا این سناریو رو تصور کنین: این آدم میاد و میگه سلام! و بعد بجای خوبی و چطوری گفتن که جاش توی احوالپرسی حضوری و تلفنیه، میگه صبح/ظهر/شب بخیر! و بعدش هم حرفش رو میزنه. من هم وقتی آنلاین میشم و میبینم پیامش رو، جوابش رو میدم. ینی مثلن طبق عکس بالا: جواب پیام ساعت یازده ایشون رو من ساعت سه بعد از ظهر می دم و تمام. کار اصلن به نه و نیم شب و روزهای دیگه نمیکشه. بهتر نیست؟ هست… واقعن… هست. ولی گویا به غلط آدمها این کار رو بی ادبی میدونن. در حالی که دقیقن برعکسه. خلاصه و مفید حرف زدن نه تنها بی ادبی نیست، بلکه باعث میشه کمتر وقت مخاطبمون گرفته بشه. در حالی که توی این حالت مرسوم درواقع داریم کاملن بی ادبانه و به صورت مکرر، مزاحم طرف مقابلمون میشیم.
۲. توی یه جمع دوستانه بودیم. تصمیم گرفته شد که عکس یادگاری گرفته بشه. من بنا به دلایلی نمیخواستم توی عکس باشم. با هزار مصیبت خودم رو از عکس کشیدم بیرون. اون عکس بعد از چند ساعت پاش به اینستاگرم باز شد. من نمیخواستم توی عکس باشم. حاصل این شده بود که من رو روی دیوار تگ کرده بود دوست عزیز. زیر عکس هم نوشته بود که رضا کشاورز هم بود توی جمع ولی نخواست توی عکس باشه. من واقعن از این کار شگفت زده شدم. از صاحب عکس خواستم که اسممو از نوشته حذف کنه. واکنش ایشون این بود که اسمم رو از جمله ی “رضا کشاورز هم بود توی جمع ولی نخواست توی عکس باشه” حذف کرد. ولی به طرز غیر قابل باوری اسمم رو هشتگ کرد زیر عکس: #رضا_کشاورز. وقتی به این هم اعتراض کردم واکنش ایشون این بود که “مگه هر رضا کشاورزی تویی؟“. بعد از این اتفاق من ادامه ندادم بحث رو. واقعن بهم این احساس دست داد که دارم با فیل شطرنج بازی میکنم (اون مهرهی روی صفحه منظورم نیست، فیل واقعی منظورمه) و هنوز هم نتونستم درک کنم که این فیل چطور میتونه از یه اسمارتفون استفاده کنه. (البته که این که چند جملهی آخر شوخی بود. اما شوخیها رو نباید دست کم گرفت 😉 )
البته این فقط یه مورد خاص بود. اما مشابهش رو حتمن دیدیم. مسءله اینه: عکسهای یادگاری هم یه جورایی جزو حریم شخصی حساب میشن. لازمه که وقتی میخوایم عکس کسی رو منتشر کنیم ازش اجازه بگیریم، حتی اگه دوست نزدیک باشه. یه مورد دیگه هم هست که توی فیسبوک خیلی میشه دید: همهمون تجربه داریم توی عکسی تگ شده باشیم که اصلن توش نیستیم. همهمون یه دوست داریم که تصمیم گرفته برای بیشتر دیده شدن، هرکی رو که میتونسته توی عکسش تگ کنه. فکر نمی کنم این مورد نیاز به توضیح بیشتر داشته باشه.
۳. اینا فقط ۲ تا از تجربههای من بودن. خام-رفتاریهای ما توی فضای مجازی واقعن بیشمارن. واقعن زشته که به جایی برسیم که لازم باشه برای رفتار هامون قانون وضع بشه. قضیه هرچند زنندهس، ولی واقعن پیچیده نیست. کافیه که توی کارامون چند تا نکتهی پیشپا افتاده رو رعایت کنیم: حریم شخصی و رفاه و آسایش دیگران. کار پیچیدهای نیست. ولی متاسفانه گویا سخته. حدس میزنم توی آینده درمورد این اتفاقها و این رفتارها بیشتر بنویسم.
اولین کسی باشید که یک دیدگاه ارسال میکند.