۱. دیوید از لینوس میپرسه که توی این کتاب چی میخواد بگه. جواب لینوس اینه:
من یه نظریه درمورد معنای زندگی دارم. ما میتونیم توی فصل اول برای مردم توضیح بدیم که معنای زندگی چیه. اینجوری میندازیمشون توی تله. وقتی که افتادن تو دام و کتاب رو خریدن، میتونیم بقیهش رو با چرت و پرت پر کنیم.
این درواقع قسمتی از مقدمهی کتاب فقط برای تفریح، داستان یک انقلابی تصادفی بود. زندگینامهی لینوس توروالدز نوشتهی خود توروالدز و البته یه نویسندهی کمکی. توروالدز برای کامپیوتریها آشناس. کسی که خیلی یهویی و یه نفره شروع میکنه به نوشتن سیستمعامل لینوکس و با این کارش میشه گفت دنیای کامپیوترها و مخصوصن سیستمعاملها رو زیر و رو میکنه. اون هم نه فقط از لحاظ تکنیکال، همینطور بخاطر فرهنگی که داره تبلیغ میکنه و تاثیری که روی تصور آدمها از نرمافزار آزاد میذاره.
۲. زندگینامهها اصلن چیزای جذابی نیستن. داستان زندگی یه آدم دیگه که شاید فوقش یکیدو تا کار جالب هم کرده باشه توی زندگیش. اما این یکی کتاب فرق داره. توی فقط برای تفریح، توروالدز اولش از خودش میگه. از بچگیش و شکل گرفتن شخصیتش و از چگونگی علاقهمند شدنش به کامپیوترها. ولی این قسمت کوچیکی از ماجراست. این کتاب بیشتر از اینکه زندگینامهی توروالدز باشه، زندگینامهی لینوکسه. توی این کتاب لحظه به لحظهی مسیری رو میبینیم که لینوکس رو از یه پروژهی شخصی و از سیستمعاملی که فقط روی کامپیوتر توروالدز نصبه، تبدیل میکنه به یکی از قابل اتکاترین سیستمعاملهای دنیا که سر از سرورهای سرتاسر دنیا درمیآره.
۳. توی کتاب، هم از مسائل فنی قضیه حرف زده میشه و هم از حاشیهها. یکی از جالبترین اتفاقاتی که ازش بحث شده، مجادلههای توروالدزه با اندرو تننباوم ( همونی که کتاب سیستمعاملش خیلی معروفه) که اتفاقن این حاشیهها هم بیشتر حول مسائل فنی میچرخه. همینطور حرف از دیدار توروالدز با استیو جابز به میون میآد و نظراتش درمورد بیل گیتس رو هم بیان میکنه.
۴. این کتاب یه برگبرندهي دیگه هم داره. توی این کتاب یه نمای جالب از صنعت کامپیوتر آمریکای آخر قرن ۲۰ و اول قرن ۲۱ هم میبینیم. به عنوان سردمدار سیستمعاملی که توی دنیا سروصدا کرده، توروالدز باید با الباقی بزرگای دنیای کامپیوتر هم تعامل داشته باشه. شاید جالبترینشون دیدارش با جابز باشه که توی اون جابز داره تلاش میکنه لینوکس رو هم یه جورایی واسه خودش کنه که البته با واکنش جالب توروالدز مواجه میشه.
۵. توی تمام جریان، علاوه بر همهی چیزهایی که بالاتر نوشتم، گاهبهگاه حرف از نرمافزار متنباز و آزاد هم به وسط میآد. میتونم بگم نگرش توروالدز به نرمافزار آزاد یکی از منطقیترین و بالغترین نگرشهاییه که باهاش مواجه میشیم اینروزها. مخصوصن در مقایسه با تفکرات تقریبن افراطی ریچارد استالمن. در کنار اشارهها و توضیحایی که توی تمام کتاب پخش شده چندتایی هم ضمیمه ته کتاب هست. چندتا مقاله که جالبترینشون درمورد قانون کپیرایت و قانونای مشابهشه و یکی دیگه شون پیشبینی جالب توروالدز از آینده. و خیلی جالبه که آیندهای که توروالدز ازش حرف میزنه، درواقع زمانیه که ما الان توش داریم زندگی میکنیم. دقت و درایت توروالدز هم البته کم نبوده توی پیشبینیهاش. از قدرت و آزادی بالای PC ها میگه و اینکه بهزودی چیزی میآید که آدما توش قدرت مانور کمتری دارن، ولی با ترس کمتر و البته راحتتر میتونن ازش استفاده کنن. این دقیقن اونچیزیه که توی اسمارتفونها داریم میبینیم.
۶. هم آشنا شدن با شخصیت کسی که خالق سیستمعامل لینوکس بوده، و هم دیدن سیری که این سیستمعامل طی کرده تا به اینی که الان هست تبدیل بشه، واقعن تجربهی جالبی بود برای من. حتی برای غیرکامپیوتری ها کاملن میارزه که چندساعتی از وقتشون رو بذارن پای این کتاب. مخصوصن اونهایی که تمام دنیای دیجیتال رو توی جابز و گیتس خلاصه میبینن.
[…] برای آشنایی با توروالدز پارسال کتاب فقط برای تفریح رو معرفی کرده بودم که تقریبن اتوبیوگرافی توروالدزه. […]