۱. توی مدتی که گذشت، کمتر این بلاگ رو آپدیت کردم. این چند وقت فاصلهم با فضا مجازی، یا بهتر بگم، فعالیتم توی این بلاگ و الباقی جاها کمتر شد. این اواخر فرصتم برای مطالعه بیشتر شد. یکی از چیزایی واقعن جالبی که رفتم سراغشون، کتاب بازی تاج و تخت بود. جلد اول مجموعهی ترانهی آتش و یخ و البته همون کتابی که سریال معروف شبکه HBO از روش ساخته شده.
۲. خلاصهی داستان رو میشه با یه دیالوگ از خود کتاب به بهترین شکل ممکن بیان کرد:
توی بازی تاج و تخت، یا میبری یا میمیری. هیچ حد وسطی وجود نداره
۳. یکی از رضایت بخشترین فانتزیهایی بود که من تا حالا خوندم. اینجا علاوه بر جذابیتهای متداول داستانهای فانتزی – که البته توی این جلد کتاب نسبت به الباقی داستان خیلی هم کمه – کشمکشهای بین شخصیتا هم جالبه. مخصوصن سیاستها و رفتارهای هرکدوم از آدمای در پی قدرت. درواقع شخصیت پردازی داستانه که به شدت جذابش کرده. اینجا شخصیتها رو خیلی دقیقتر از داستانهای دیگه میشه دید. اینجا معرفی شخصیتا توی گفتن رنگ مو و قد و علایقشون خلاصه نمیشه. توی این کتاب چیزی که بیشتر از هرچیزی برای من هیجان انگیز بود، معرفی شخصیتا با کاراشون بود و بهتر از اون: آشنا شدن با تمام وجود شخصیتا. انگیزهها و علاقهها و جالبتر از اون: عقدههاشون. مثلن شاید تیریون لنیستر در نگاه اول یه کوتولهی هرزه و حاضرجواب باشه. ولی چیزی که در عمق قضیه میشه متوجهش شد اینه که این آدم بهشدت احساساتیه و توی اکثر کاراش، نویسنده رد خوبی از نیت و محرکی که پشتش هست به خواننده میده: عقدههایی که کوتوله بودن میتونه به بار بیاره، مخصوصن عقدههای خانوادگی.
۴. تجربهی واقعن خوبی بود. قبل از این، کتاب فایتکلاب رو بعد از دیدن فیلمش خونده بودم و در موردش نوشته بودم. اینبار هم رفتم سراغ کتابی که قبلن فیلمش رو – دقیقتر: سریالش رو – دیده بودم. این تجربه خیلی بهتر بود. البته اینجا هم، ترجیح من کتابه. توی کتاب واقعن با جزییات بهتر و دقیقتری مواجه میشه خواننده، جزییاتی که متاسفانه توی فیلم خیلی ساده فراموش شده، یا حتی متناقضش دیده میشه. اما توی کلیت داستان تقریبن تغییری بوجود نیاوردن سازندههای فیلم. بیشتر، تغییرای خیلی جزیی و یا تقریبن بیخطر دیدم من توی فیلم. مثلن داستانی که پیتر بیلیش درمورد زندگی سگ(محافظ جوفری) برای سانسا استارک تعریف میکنه، توی کتاب در واقع خود سگ(The Hound) برای سانسا استارک تعریف میکنه. یا اون مبارزهی معروف پیتر بیلیش با برادر ند استارک – بخاطر کتلین – رو هم توی فیلم از زبون خود پیتر بیلیش میشنویم اما تو کتاب از زبون کتلین استارک روایت میشه.
۵. یقینن توی آیندهی نزدیک سراغ جلدهای بعدی این مجموعه هم میرم، یقینن. مخصوصن با در نظر گرفتن این که این کتاب هشتصد صفحهای درواقع فقط یه مقدمهس برای چهار جلد بعدی و جلد ششم مجموعه که هنوز چاپ نشده حتی. گویا آقای مارتین (نویسندهی کتاب) قصد داره توی همین سال جلد بعدی رو راهی بازار کنه، که خبر خوشی حساب میشه واقعن.
اولین کسی باشید که یک دیدگاه ارسال میکند.